رشد و تکامل بدنی سالهای نخستین زندگی
روان شناسی جدید، آدمی را یک سیستم و یک واحد کل با خصایص انحصاری می داند که باید مستقلاً شناخته شود و نمی توان او را جز در موارد محدود با سایر حیوانات حتی عالی ترین آنها مقایسه کرد. همچنین، روان شناسی جدید رفتارها و فعالیت های فرد را به صورت ترکیبی، کلی و بدون تقسیم آنها به بدنیات و نفسانیات، مورد مطالعه قرار می دهد. بر اساس همین یافته مهم است که آموزش و پرورش جدید نیز توجه به چگونگی رشد و تکامل بدنی کودکان و نوجوانان را از مهمترین و اساسی ترین وظایف هر معلم یا مربی می داند و سلامت بدنی را نخستین پایه هرگونه تعالی تلقی می کند. برخلاف سابق که معلمان عمدتاً هدفی جز این نداشتند که بیشترین معارف و معلومات را در ذهن محصلان انبار کنند و همین را تنها وسیله به اصطلاح پرورش روح و عقل می پنداشتند.
روان شناسان معاصر اتفاق نظر دارند که چگونگی رشد و تکامل بدن در چگونگی رشد و تکامل ذهنی و شخصیت هر فرد تأثیر مستقیم دارد و درستی این اصل که «عقل سالم در بدن سالم است» بیش از پیش ثابت شده است بدون اینکه تأثیر سلامت عقلی یا به قول مشهور سلامت روانی را در سلامت بدنی کم اهمیت بشمارند و از این اصل مهم که «بدن سالم هم تابع عقل سالم است» غافل باشند.
وظیفه هر مربی یا معلم است که رفتار کودک و نوجوان را از هر دو جنبه بدنی و ذهنی مورد توجه قرار دهد و هرگز پرداختن به یکی از آنها را مهمتر تلقی نکند و همیشه این اصل روان شناختی مهم را در نظر داشته باشد که انسان وقتی منطقی فکر می کند و در حل مسائل سازشی زندگی موفق می شود که از سلامت بدنی و روانی با هم بهره مند باشد و از شخص علیل و مدام بیمار نمی توان تفکر درست انتظار داشت. لابار (labarre) زیست شناس معروف می گوید: «طبیعت انسانی شخص از نوع بدنی که دارد سرچشمه می گیرد». از این رو، هر کس که با کودکان و نوجوانان سر و کار دارد بویژه اگر مسئولیت آموزش و پرورش آنها را عهده دار شود باید چگونگی رشد و نمو بدنی آنها را نیز در نظر بگیرد.
بجاست که اشاره کنیم بهترین فرصت برای تربیت بدنی صحیح کودکان و نوجوانان ساعتهای ورزش در مدارس است که آموزش و پرورش جدید درس «ورزش» را هم ارزِ سایر مواد درسی می داند و دقّت در انتخاب معلمان این درس را همانند انتخاب معلمان سایر دروس مهم می شمارد. زیرا بهره مندی از زندگی سالم و لذت بخش فردی و اجتماعی هدف غائی آموزش و پرورش جدید است.
در اینکه منظور از رشد بدنی چیست؟ نظریه های گوناگونی اظهار شده اند. بعضی آن را تغییرات کمی بدن می دانند، گروهی آن را تغییرات کیفی تعریف می کنند و برخی نیز رشد بدنی را ترکیب همه این خصایص می پندارند. با مطالعه ی نظریه های گوناگون می توان رشد و نمو بدنی را چنین تعریف کرد. مجموعه تغییرات بیولوژیک (زیستی) و فیزیولوژیک (تنکارشناختی) است که در فراخنای زندگی رخ می دهند.
آثار رشد بدنی در جنبه های روان شناختی
در بحث از عوامل موثر در رشد و تکامل زیر عنوان «هورمون ها» مطرح گردیده که چگونگی کارکرد عضلات و غدد درونریز بدن در چگونگی فرایندهای ذهنی انسان موثر است زیرا، چنانکه بارها اشاره شده است، هر فرد یک سیستم است و رفتار او از هر نوع که باشد و در هر سطح، محصول تعامل و تفاعل خصایص گوناگون اوست. وحدت و سیستمی بودن رفتار در کودکان خردسال محسوس تر از بزرگسالان است و تعامل موجود در این سیستم در همه افراد اعم از خردسالان و بزرگسالان کاملاً آشکار است. مثلاً بچه ای که گریه می کند و بی تابی و ناراحتی نشان می دهد نشانگر این است که حالت بحرانی پیدایش دندانهای شیری و درد لثه ها را تجربه می کند. یا نوجوانی که تغییرات بدنی را در خود احساس می کند پریشان خاطر می شود و غالباً تعادل روان شناختی خود را از دست می دهد زیرا تا حدی تعادل عضلانی و سازگاری با محیط را از دست داده است. کودکی که ناشنواست در صورتی که اطرافیانش می شنوند یا نابیناست در حالی که مردم اطرافش می بینند کلاً به خود متوجه می شود و می اندیشد و ممکن است از دیگران دوری کند؛ یا گاهی علیه هر چه در اطرافش هست قیام کند، و یا راه و روش غیرعادی در پیش بگیرد. به هم خوردن تعادل غدد داخلی و افزایش و کاهش هورمون های آنها در خون، در ساختار بدنی کودک اثر می گذارد و باعث انحراف او از معیارهای طبیعی رشد و نمو می شود و در نتیجه، رفتار او نابهنجار می شود و وضع خاص پیدا می کند.همچنین، رفتار کودک از حجم، قد، وزن، نیرو و سایر جنبه های بدنی یا اندام متأثر می شود. چنانکه کودکی که می خواهد چیزهای سنگین را بردارد ولی نمی تواند در خود نوعی نقص احساس می کند؛ و هنگامی که رشد بدنی لازم برای موفقیت در امر مذکور را دارا می شود اطمینان خاطر و نوعی قدرت و برتری در خویشتن احساس می کند. زمانی که می خواهد برای نخستین بار در زندگی راه برود به زمین می خورد، دوباره بلند می شود و تمرین می کند تا نضج عضلانی و حرکتی لازم مهارت راه رفتن را دارا می شود؛ در این هنگام با افتخار و اطمینان، به والدین و اطرافیانش نگاه می کند و با اعتماد به نفس به راه می افتد و کنکاش و کشف محیط خویش می پردازد گو اینکه بر دنیای تازه ای که تا دیروز برایش مجهول بود، دست می یابد.
از سوی دیگر، کودک به طور عجیبی فاصله های رشد خود را می فهمد و نیروی امروزش را با نیروی دیروزی خود مقایسه می کند مثل اینکه قدرت خود را نسبت به موانعی که میان او و هدفهایش موجودند می آزماید و به این ترتیب، افزایش نیرو و رشد و نمو بدنش را احساس می کند آثار این افزایش قدرت در رفتار و ارتباط کودک با محیط خارج منعکس می شود.
هنگامی که کودک بدن و توانایی های خود را با بزرگسالان مقایسه می کند خود را حقیر می یابد و همینکه این مقایسه را با خردسالان انجام می دهد خود را نیرومند و تنومند می بیند. به این ترتیب، حدود قدرت و توانایی خود را در می یابد و به وجود مستقل خویش کاملاً پی می برد. بنابراین، می توان گفت که کودک استقلال وجودی خود را ابتدا از راه بدن می فهمد و می شناسد. از طرف دیگر، نیروی کودک در همه روابط اجتماعی او مؤثر است. به بیان دیگر، خودشناسی کودک ابتدا از راه بدن انجام می گیرد و کودک به وسیله فعالیت های بدنی است که میان خود و دیگران فرق می گذارد. مثلاً وقتی می گوید: «من دویدم» و «او دوید» در واقع، خود را با دیگری مقایسه می کند. فروید (S.Freud) می گوید: «من یا خود (ego) پیش از هر چیز من یا خود بدنی است».
به همین سبب، لازم است:
الف. هرگز از توجه به وضع و چگونگی کارکرد بدنی افراد مخصوصاً کودکان و نوجوانان غفلت نکنیم.
ب. همینکه نوعی نابهنجاری در رفتار کودک یا نوجوان ملاحظه کردیم پیش از هرگونه اقدام روان شناختی، او را به متخصص داخلی و غدد داخلی نشان دهیم تا معاینه بدنی کاملی از او بعمل آورند.
پ. در اجرای هرگونه برنامه تربیتی یا آموزش و پرورشی در محیط خانه و مدرسه از پرداختن به وضع بدنی محصلان غافل نباشیم.
ت. با توجه به اهمیت موضوع، برای همه معلمان و مربیان ضرورت دارد که اصول و قوانین رشد و تکامل محصلان خود را بدانند تا بتوانند اولاً امکان رشد بدنی سالم را برای آنها فراهم آورند، و ثانیاً به آموزش و پرورش موثر دست یابند.
چگونگی رشد و تکامل بدنی
از آنچه گفتیم می توان دریافت که چرا چگونگی رشد و تکامل بدنی را در روان شناسی مطالعه می کنیم و این مطالعه را برای شناخت رفتار هر کودک ضروری می دانیم. علاوه بر آنها به چند دلیل زیر مطالعه رشد و نمو بدنی برای شناختن رشد و تکامل روان شناختی ضرورت دارد.نمو بدنی به عنوان زمینه محدود
طبیعی است استعدادهای بدنی آنچه را که کودکان می توانند انجام بدهند محدود می کنند. کودکی که نمی تواند یا ترسیده است که عضله تنگ کننده (sphincter) مقعدی خود را کنترل کند در آموزش امر توالت موفق نخواهد شد هر چند که والدینش تلاش کنند.نمو بدنی به عنوان یک تجربه تعیین کننده
محدودیت های نمو بدنی طبعاً در انواع تجارب کودک اثر می گذارند و متقابلاً ماهیت این تجربه ها جریان رشد و تکامل شناختی و اجتماعی کودک را تحت تأثیر قرار می دهد. مثلاً بچه یا نوباوه ای که نمی تواند بخزد تنها محیطی را که دستش می رسد کند و کاو می کند، اما همینکه می تواند دور اتاق حرکت کند افق های پیگردی او گسترده تر می شوند. قبلاً هم اشاره شدکه شواهد ثابت می کنند کودکانی که در رشد و نمو بدنی سریع هستند از رشد و نمو ذهنی سریعی هم برخوردارند. البته، از این حکم نباید چنین برداشت کرد که سرعت زیاد رشد و نمو و توانایی های بدنی حتماً به رشد و نمو ذهنی یا عقلی می انجامد یا اینکه هر دو نتیجه عامل سوم از قبیل تغذیه خوب است.نمو و ظاهر
سومین تأثیر رشد و تکامل بدنی به شیوه و طرز تفکر دیگران درباره ی ما مربوط است. رفتار مردم با کودکانی که زیبا و خوش قامت هستند با رفتارشان با کودکان محروم از زیبایی فرق می کند. مطالعه درباره ی دیدگاه معلمان پیش دبستانی نسبت به بچه های آن دوره این حقیقت را ثابت کرده است و روشن شده است که نظر معلمان درباره ی بچه ها بیشتر به خصایص بدنی بچه ها بستگی دارد.نمو و خودانگاره (self-image)
سرانجام رشد و نمو بدنی ممکن است که روی شیوه و نگرش کودک نسبت به خویشتن اثر بگذارد. البته، این نگرش از یک سو از نگرش دیگران نسبت به او متأثر می شود، و از سوی دیگر قوت ها و ضعف های بدنی نگرش خاصی را نسبت به خود سبب می شوند.رشد عمومی بدن
در دوران طفولیت (نوباوگی، نوپایی، بچگی) بخش های گوناگون بدن با یک سرعت رشد نمی کنند چنانکه در شکل زیر ملاحظه می شود. بافت های لمفاتیک یا بلغمی (lymphatic) وغده تیموس که با حروف (A) مشخص شده اند رشد سریع دارند. رشد و نمو در این بخش تا 12 سالگی ادامه دارد و ترشحات غده ی تیموس در این مرحله به رشد و نمو بدنی بیشتر کمک می کند.
همچنین، شکل بالا سرعت رشد مخ، نخاع شوکی و دستگاه بینایی را که از روز تولد آغاز شده تا 12 سالگی ادامه دارد، نشان می دهد و با علامت (B) مشخص شده است. در مقابل سرعت رشد دو قسمت نامبرده، اعضای تناسلی به کندی رشد می کنند که در حدود 10% رشد و نمو نهایی خود را دارند و با علامت (C) نشان داده شده اند.
رشد عمومی بدن به شکل خاصی انجام می گیرد بدین ترتیب که در 4 سالگی به نسبت 40% رشد عمومی بدن، که کودک پس از تکمیل نضج خویش در حوالی 20 سالگی خواهد رسید می رسد. این رشد عمومی در 6 سالگی به 42% و در 10 سالگی به 50% و در 12 سالگی به 58% می رسد و پس از آن کند می شود. این نکته در جدول زیر کاملاً روشن شده است:
آثار مهم رشد و تکامل عصبی
چگونگی رشد و تکامل دستگاه عصبی برای هر موجود زنده مخصوصاً انسان اهمیت
سن بر حسب سال |
نسبت رشد |
2 |
20 0/0 رشد عمومی |
4 |
040/0 رشد عمومی |
6 |
42 0/0 رشد عمومی |
8 |
045 /0 رشد عمومی |
10 |
050 /0 رشد عمومی |
12 |
058 /0 رشد عمومی |
ویژه ای دارد و هرگونه اختلال در آن، زندگی او را مختل می کند. بعضی از آثار مهم رشد و نمو عصبی از این قرار است:
تأثیر در نسبت های بدن
طبیعی نبودن رشد دستگاه عصبی نسبت های طبیعی اجزای بدن را به هم می زند مثلاً ممکن است سر بچه بیش از حد رشد داشته باشد و او را غیرطبیعی جلوه دهد و این نیز در برخورد با دیگران اثر منفی بگذارد. همچنین ممکن است صورت بچه تا دوران بلوغ کوچکتر بماند و او را همیشه بچه کوچک جلوه دهد و اطرافیانش او را «نی نی کوچولو» بخوانند.تأثیر در درماندگی
می دانیم که مخ مسئول کنترل عملکردهای ذهنی است و مخچه وظیفه کیفیت کنترل و تعادل را به عهده دارد. رشد و نمو سریع و طبیعی آن دو، سبب می شود که کودک در دو سال اول زندگی خود بتواند به استقلال نسبی برسد.تأثیر در استعدادها
رشد و تکامل سریع بافت های مغزی مخ به تغییر سریع توانایی های ذهنی منجر می شود. توانایی های یادآوری، دادن معانی به اشخاص و اشیاء و استدلال افزایش پیدا می کنند. این نیز کودک را قادر می سازد که از سازگاری های شخصی و اجتماعی بهتری برخوردار شود.رشد سیستم عصبی
مغز آدمی مرکز فرمان یک شبکه ارتباطات وسیع است. سیستم عصبی (nervous system) عمدتاً کنترل اعمال استخوانها، عضلات و ماهیچه ها، اندام ها، غده ها و رگهای خونی را در بدن به عهده دارد. انتقال پیام ها بین مغز و بخش های گوناگون بدن به وسیله اعصاب، که از سلول هایی به نام نورون (neuron) تشکیل یافته اند، انجام می گیرد. بخش بزرگی از مغز را حدود 10 بیلیون نورون تشکیل داده است. پیام های موجود بین مغز و بقیه سیستم عصبی تکانه های الکتروشیمیائی هستند که در طول نورون به سرعت حرکت می کنند.رشد سیستم اعصاب پیش از تولد و در سه تا چهار سالگی بسیار سریع است. نمو در دوران جنینی، بیشتر عبارت از افزایش و نمو سلول های عصبی است، در حالی که پس از تولد کمتر سلول های تازه بوجود می آیند.
رشد و نمو مغز را مستقیماً نمی توان مطالعه کرد و ناگزیر باید به بررسی مغز کودکانی که در گذشته اند و یا اندازه گیری های خارجی جمجمه کودکان زده اکتفا کرد. این اندازه گیری ها نشان می دهند که رشد و نمو فرزند آدمی تا 4 سالگی بسیار سریع است، از 4 تا 8 سالگی از سرعت آن کاسته می شود، و سپس به کندی رشد خود را ادامه می دهد تا 16 سالگی که مغز به اندازه کامل خود می رسد.
وزن مغز نوزاد در حدود 350 گرم است در حالی که وزن مغز انسان بالغ از 1400 گرم تا 1600 گرم متغیر است اگرچه در موارد استثنایی کمتر از 1400 گرم نیز دیده شده است. به این ترتیب، مغز هنگام تولد
اگرچه در 9 سالگی مغز تقریباً به حجم نهائی خود می رسد لکن در دوران نوجوان هنوز هم تغییراتی در آن رخ می دهند. این تغییرات بیشتر جنبه کیفی و درونی دارند و از لحاظ وزن و حجم نمی توان آنها را اندازه گرفت.
رشد عضلانی
افزایش وزن در هر سن علاوه بر افزایش وزن استخوان ها نتیجه ازدیاد دو چیز است: فزونی چربی بدن و رشد و نمو عضلات.در سالهای اول زندگی سرعت افزایش چربی بدن از سرعت نمو عضلات بیشتر است. لکن عضلات بدن از 12 تا 15 سالگی در دختران و از 15 تا 16 سالگی در پسران به طور محسوسی نمو می کنند. چه قسمت از وزن بدن را چربی و چه قسمت آن را عضلات تشکیل می دهند کاملاً به «ساخت بدنی» بستگی دارد. بافت های چربی کودکانی که در گروه «تنومندها» قرار دارند از عضلات آنان بیشتر است. در گروه «ورزیده ها» عضلات بیشتر خودنمائی می کنند. در گروه «لاغر اندام ها» تقریباً میان بافت های چربی و عضلانی تعادل برقرار است.
عضلات در تنظیم فعالیت های اعضای اصلی بدن مانند قلب، دستگاه گوارش و غدد نقش بسیار مهمی بعهده دارد. همچنین، عضلات عهده دار حفظ نیروی بدن و هماهنگی فعالیت های مختلف هستند. هنگام تولد، بافت های عضلانی هنوز تکامل نیافته اند و به همین سبب است که نوزاد تا آن اندازه ضعیف است و در فعالیت های او ناهماهنگی وجود دارد. هر چند که پس از تولد، بافت های تازه ای بوجود نمی آیند ولی همان بافت ها از لحاظ بزرگی و شکل، تغییر می یابند. عضلات از لحاظ طولی، عرضی و ضخامت رشد و نمو می کنند. همگام با این رشد و نمو بر وزن عضلات نیز افزوده می شود.
عضلات اشخاص عادی در زمان بلوغ به چهل برابر وزن خود نسبت به زمان تولد می رسند. تا پنج سالگی عضلات با افزایش وزن نمو می کنند. پس از پنج تا شش سالگی جهشی در نمو عضلات دیده می شود به طوری که 75 درصد از افزایش وزن کودک نتیجه رشد و نمو عضلانی اوست. پس از آن، رشد و نمو عضلات به کندی انجام می گیرد تا دوران بلوغ که دوباره برای مدتی رشد و نمو عضلات با سرعتی زیاد انجام می گیرد.
در دوران کودکی عضلات نسبت به دوران بزرگسالی بیشتر حاوی آب و کمتر مواد پروتئینی هستند و بعلاوه کمتر از عضلات بزرگسالان به استخوان چسبیده اند. همراه با رشد و نمو در چسبندگی عضلات به استخوان نیز تغییر خاص پیدا می شود. هنگام بلوغ، ضخامت عضلات به پنج برابر زمان تولد می رسد. همچنین در این مرحله از رشد و تکامل، نسبت ترکیب عناصر با اجزای عضله از 72 درصد آب و 28 درصد مواد جامد (زمان تولد) به 66 درصد آب و 34 درصد مواد جامد تغییر می یابد و در نتیجه، عضلات شخص محکم تر و نیرومندتر می شوند. با افزایش نیروی عضلات نیاز بیشتری به فعالیت های عضلانی احساس می شود.
کودکان از لحاظ رشد و نمو عضلات مانند سایر مشخصات بدنی تفاوت های فردی زیادی دارند. کودکانی که عضلات پهن و ضخیم دارند از لحاظ بدنی قوی ترند. آنهائی که عضلات نازک تر دارند معمولاً در مهارت های دقیق دارای قدرت بیشتری هستند. بعضی از کودکان عضلاتی دارند که به سرعت خسته می شوند در حالی که گروه دیگر عضلاتی دارند که دارای مقاومت شایانی هستند، وضع عضلات کودک از یک سو به عامل وراثت و از سوی دیگر به سلامت عمومی بدن و کاربرد عضلات در فعالیت بستگی دارد. حتی در عضلات یک کودک ممکن است گاه گاهی تغییراتی پیدا شوند. مثلاً کودک در روزهای پس از بیماری در انجام دادن کارهای سخت ناتوان است و به زودی خسته می شود.
بین عضلات دختر و پسر در کودکی چندان اختلافی وجود ندارد ولی در دوران بلوغ اختلاف ظاهر می شود و افزایش می یابد و عضلات پسران بیشتر نمو می کنند و قوی تر می شوند.
اختلاف کودکان از لحاظ بافت های چربی بیش از تفاوت عضلانی آنهاست. مقدار بافت های چربی کودک علاوه بر عامل وراثت و ساخت بدنی به وضع تغذیه او بستگی دارد.
رشد و نمو استخوانی
از تحقیقات در این مورد چنین نتیجه شده است که تفاوت میان استخوانهای یک کودک و یک فرد بالغ تنها از لحاظ بزرگی نیست بلکه میان شکل و نسبت استخوانها به یکدیگر نیز تفاوت وجود دارد. به این ترتیب، رشد و نمو استخوانها عبارت از رشد و تغییر تعداد و تغییر در نحوه پیوند آنهاست. نمو استخوانها نیز دارای همان کیفیت رشد و نمو اندازه آنهاست. در نخستین سال زندگی نمو به سرعت انجام می گیرد. سپس از این سرعت کاسته می شود و دوباره در مرحله بلوغ سرعت پیدا می کند.کودک هنگام تولد، تقریباً دارای 270 قطعه استخوان است که در آغاز بلوغ تعداد آنها به 350 می رسد. سپس بتدریج از تعداد استخوانها کاسته می شود به طوری که استخوان بندی انسان بالغ دارای 206 قطعه استخوان است. مثلاً در مچ کودک دو ساله 2 یا 3 و در 6 سالگی 6 یا 7 قطعه استخوان وجود دارد در حالی که بین 12 تا 15 سالگی تعداد استخوانهای مچ دست به 8 می رسد.
در نخستین ماههای تولد، استخوان نرم است. در نقاطی از بدن که بعداً استخوانی به وجود خواهد آمد ماده غضروفی تکوین می یابد. استخوان کودکان نسبت به استخوان افراد بالغ بیشتر حاوی آب و کمتر حاوی مواد معدنی است. و نیز در استخوان کودکان برای تأمین مواد لازم برای رشد و نمو بیشتر از بزرگسالان خون جریان دارد. استخوان کودکان خوب به هم نچسبیده است و بین مفاصل نسبت به استخوان بندی اشخاص بالغ بیشتر جا وجود دارد.
چون استخوانهای کودک هنوز نرم هستند او می تواند بدن خود را بدون اشکال، به اوضاع شگفت آوری در آورد. همچنین این امکان هست که استخوانهای کودک به آسانی در اثر فشار یا عوامل دیگر به شکل نادرست در آیند. چنانچه نوزاد بیشتر اوقات را به پشت بخوابد عقب جمجمه اش پهن می شود و اگر روی شکم بخوابد سینه اش زیادتر از حد طبیعی مسطح خواهد شد. حتی در سالهای ورود به دبستان نیز ممکن است به سبب عوامل گوناگون از جمله تنگی کفش یا خمیده نشستن روی نیمکت مدرسه استخوانها به شکل های نادرست در آیند.
اهمیت روان شناختی دندان
اکثر مردم دندانها را تنها از لحاظ تندرستی یا بدنی مهم می شمارند که بدون آنها یا سالم نبودن آنها تغذیه درست انجام نمی گیرد و این نیز به بیماری شخص می انجامد غافل از اینکه اهمیت روان شناختی دندانها کمتر از اهمیت فیزیولوژیک آنها نیست. اهمیت روان شناختی دندانها را می توان چنین خلاصه کرد:* آثار عاطفی
ناراحتی بدن همراه رویش دندانهای موقت در سالهای دوّم و سوّم زندگی به اوج خود می رسد. رویش دندانهای ثابت طبعاً این ناراحتی را کاهش می دهد و به تدریج از بین می برد.
* اختلال در تعادل بدنی
درد و ناراحتی ناشی از دندان در آوردن و پیدایش اختلال در گردش خون، تعادل بدن را به هم می زند. این نیز غالباً رشد و نمو عادی را به تعویق می اندازد زیرا مشکلات غذا خوردن، خوابیدن و سایر مسائل را همراه دارد.
* علامت نضج (بالیدگی)
اهمیت روان شناختی دیگر دندانهای ثابت این است که رویش به موقع و درست آنها از جمله علایم نضج کودک به شمار می رود و دلیل این است که رشد و نمو کودک طبیعی است و مسأله ای ندارد.
* اثرگذاری در ظاهر اندام
رویش غیرعادی دندانها و کج بودن آنها یا هرگونه وضع نابهنجار در آنها چهره و اندام ظاهری کودک را زشت می نماید که ممکن است مدت ها ادامه یابد و او را به احساس حقارت گرفتار کند.
* اثرگویایی
می دانیم که پیش از رویش دندانهای ثابت در یک فاصله طبیعی دندانهای شیری (موقت) می ریزند. هرگاه این فاصله انتقال بیش از حد طبیعی طول بکشد تکلم کودک لطمه می بیند و او در تلفظ بعضی کلمات و حروف با مشکل مواجه می شود و بعضی از آنها را برای همیشه نوک زبانی تکلم می کند.
دندانهای کودک
کودک دو رشته دندان دارد: دندانهای شیری و دندانهای ثابت. این دو رشته دندان از چند لحاظ با هم متفاوتند از این قرار:تعداد دندانهای شیری 20 و دندانهای ثابت 32 است.
دندانهای شیری کوچکتر از دندانهای ثابت هستند.
دندانهای ثابت دارای کیفیت بهتر و در نتیجه دوام بیشتری هستند.
رشد و نمو دندانها فرایند مداومی است که از ماه سوم پس از تولد یعنی هنگامی که دندان های شیری در لثه بوجود می آیند آغاز می شود و با در آمدن دندانهای عقل بین 21 تا 25 سالگی پایان می پذیرد. درآمدن دندانهای شیری همراه با درد است که معمولاً اشتهای کودک را مختل می سازد و موجب عصبانیت او می شود. اما دندانهای ثابت بدون ناراحتی در می آیند.
اولین دندان شیری بچه معمولاً بین 6 و 8 ماهگی ظاهر می شود. بچه معمولی در سال اول زندگی 4 تا 6 دندان دارد، در دو سالگی تعداد آن به 16 می رسد. معمولاً کودک 6 ماهه 1، 2، 8 ساله 10 یا 11 و 11 و 10 ساله 14 یا 16، 12 ساله 24 یا 26، 13 ساله 27 یا 28 دندان ثابت دارد. چهار دندان دیگر به نام «دندان عقل» از 17 تا 25 سالگی ظاهر می شوند ولی گاهی دیده شده است که بعضی از کودکان دندان عقل در نمی آورند.
زمان در آمدن دندان متغیر است و به عواملی از قبیل وراثت، سلامت، تغذیه و جنس بستگی دارد.
در هر دو هزار نوزاد یکی با یک یا چند دندان به دنیا می آید. در مطالعات بعمل آمده دیده شده است که یک درصد کودکان بیش از چهار ماهگی و یک درصد بعد از یک سالگی دندان در می آورند. در شش ماهگی1/3 کودکان حداقل یک دندان و در 9 ماهگی کودک عادی یا متوسط سه دندان در می آورند. معمولاً دندانهای شیری پائین زودتر از دندانهای بالا ظاهر می شوند. مرتب و ردیف بودن دندانهای شیری مهمتر از زود در آمدن آنهاست. اگر دندانها منظم نباشند ممکن است وضع آرواره را بهم بزند و این اختلال شکل قسمت پائین صورت را تغییر می دهد و سبب می شود که دندانهای ثابت نیز بعداً به طور نامنظم در آیند.
دختران از لحاظ در آوردن دندانهای شیری و ثابت از پسران جلوترند. تنها دندان عقل است که در پسران زودتر از دختران ظاهر می شود. همچنین، کودکان کم هوش دیرتر و کندتر از کودکان متوسط دندان در می آورند در حالی که دندان کودکان تیزهوش اندکی زودتر از کودکان متوسط در می آید.
رشد نسبی اعضای بدن
همان طور که تناسب اعضای بدن نوزاد هنگام تولد با تناسب اعضای بدن شخص بالغ متفاوت است. به این معنا که رشد و نمو بدنی کودک تنها افزایش حجم بدن نیست بلکه همگام با این رشد و نمو اعضای مختلف، نسبت آن اعضاء به یکدیگر نیز تغییر می کند. و نیز همه ی اعضای بدن در یک زمان به حد کمال رشد نمی رسند. لکن در 16 تا 17 سالگی تقریباً تمام قسمت های بدن به صورت نهایی خود در می آیند و شخص از لحاظ ظاهر کاملاً به یک شخص بالغ شباهت دارد. در درجه ی اول جمجمه سپس شانه ها و سینه، پشت، شکم سرانجام دست ها و پاها به کمال رشدشان می رسند.رشد نسبی سر
پس از تولد سر بچه نسبت به قسمت های دیگر بدن کمتر رشد می کند و با رشد کمتری و به کندی به شکل نهایی خود در می آید. هنگام تولد طول سر 22 درصد طول تمام بدن است. چنانچه این نسبت ثابت می ماند یک انسان بالغ که قدش مثلاً 180 سانتی متر و طول سرش 20 تا 22 سانتی متر است طول سرش 40 سانتی متر می شد و چنین موجودی قطعاً در نظر همگان شگفت انگیز و وحشت آور بود. از زمان تولد تا پایان مرحله بلوغ اندازه سر دو برابر می شود در حالی که اندازه بدن روی هم رفته سه برابر و نیم زمان تولد می شود. در 10 سالگی سر کودک 95 درصد و در 15 سالگی 98 درصد اندازه سر شخص بالغ می شود.هنگام تولد قسمت جمجمه ای (قسمت پوشیده از مو) بزرگ و صورت نسبت به آن کوچک است. در این زمان، نسبت صورت (چهره) به سر 1 به 8 است، در پنج سالگی این نسبت 1 به 5 و هنگام بلوغ 1 به می شود. افزایش طول سر بیشتر به افزایش نسبت های صورت بستگی دارد. نسبت پهنای سر به طول آن در کودکی بیشتر به افزایش نسبت های صورت بستگی دارد. نسبت پهنای سر به طول آن در کودکی بیشتر از سر بزرگسال است. سپس افزایش طول سر بیش از عرض آن می شود. از سه سالگی سر عملاً رشد و نمو عرضی خود را پایان می دهد ولی افزایش نمو طولی آن تا 17 یا 18 سالگی ادامه دارد. سرهای کوتاه و کم عرض گاهی اوقات بیش از سرهای دراز و عریض افزایش دارند. قالب رشد و نموی در طول و عرض سر پسران و دختران یکسان است اگرچه سر پسران، در هر سن بزرگتر از سر دختران است.
رشد نسبی صورت (چهره)
از آنجا که رشد و نمو کاسه سر (جمجمه) به زودی پایان می یابد سر بی تناسب جلوه می کند. فرق (کله) سر نسبت به صورت بزرگ دیده می شود. قسمت پایین سر در دوران نوزادی و بچگی کوچک و رشد نایافته است که علت عمده اش ظاهر نشدن دندانها یا کوچکی آنهاست.استخوان بندی صورت از موقع تولد تا 8 سالگی نسبت به استخوان بندی سر بزرگتر می شود و در نتیجه «ظاهر بچگانه» رفته رفته ناپدید می شود. رشد و نمو بین سالهای 5 تا 8 مخصوصاً در میان پسران بیش از هر زمان دیگر است.
تا زمانی که دندانهای شیری جای خود را به دندانهای ثابت نداده اند دهان، چانه و قسمت پایین صورت کودک نسبت به قسمت بالای آن کوچک است، در حالی که مغز به سرعت رشد و نمو می کند. در طول جانشینی دندان های ثابت به جای دندانهای شیری و جفت شدن فک ها تغییراتی در شکل قسمت پایین صورت کودک پیدا می شوند، پیشانی کودک تخت می شود، لبها ضخیم می شوند، و بینی در سالهای اول زندگی کوچک است و چندان برآمدگی ندارد لکن کم کم بزرگ می شود و شکل خاصی پیدا می کند تا سرانجام، در 13 یا 14 سالگی به شکل نهایی خود می رسد. نخستین مو یا پشمالویی جنین تا چند ماه پس از تولد می ماند، سپس این موها می ریزند و موهای ثانوی که موی قشنگ بچگی می باشند ظاهر می شوند. با بزرگ شدن کودک تغیرات روشنی نیز در کیفیت، شکل و رنگ آمیزی موهای او پیدا می شوند.
رشد نسبی تنه
سنگینی بخش بالای بدن تعادل نوزاد را مختل می کند و تا زمانی که این عدم تعادل وجود دارد کودک نمی تواند راه برود، بایستد، یا حتی بنشیند. با رشد تدریجی تنه و پاها تعادل پیدا می شود. در نخستین سالهای زندگی تغییر شکل تنه سریع است تا 6 سالگی تنه (قسمت اصلی بدن) از لحاظ طول و عرض دو برابر اندازه زمان تولد است. کودک از 6 سالگی تا آغاز دوران بلوغ رفته رفته کشیده تر می شود، اما از این به بعد دوباره به عرض تنه او افزوده می شود. از 6 سالگی تا آغاز دوران نوجوانی قد کودک 50 درصد زیاد می شود، و هنگام بلوغ طول و عرض تنه نسبت به زمان تولد سه برابر و نیم می گردد.تغییر شکل تنه، نتیجه تغییراتی است که در استخوان بندی سینه و لگن خاصره پیدا می شوند. زمان تولد سینه نوزاد گرد، گردنش کوتاه و شانه هایش بلندند، از 3 تا 10 سالگی سینه کودک پهن و مسطح می شود، بر طول گردن افزوده می شود و در نتیجه شانه ها می افتند.
رشد نسبی دستها و پاها
تغییر نسبت های بدن از شباهت او با میمون می کاهد و او بیشتر خصایص انسانی پیدا می کند. این امر مدیون افزایش نسبی در طول پاست، هنگام تولد پاهای نوزاد نسبتاً کوتاه، دست ها بلند و کف دست و پا کوچکند. دست و کف دست از تولد تا 2 سالگی 60 تا 75 درصد رشد می کند. در 8 سالگی بر طول دست ها نسبت به 2 سالگی در حدود 50 درصد افزوده می شود. در این موقع، دست ها بسیار لاغرند و رشد محسوسی در آنها دیده نمی شود. با گذشت زمان دست راست از دست چپ بویژه در کودکان راست دست، بیشتر رشد می کند. از 8 تا 16 یا 18 سالگی به کندی بر طول دست ها افزوده می شود در حالی که در نتیجه رشد و نمو عضلات شکل دست ها تغییر فراوان می کند.پاهای نوزاد کوتاهند و آنچنان خم شده اند که کف پاها تقریباً در برابر هم قرار دارند. پاها در نتیجه رشد طولی راست می شوند. در 6 سالگی پاها و زانوها باید راست شوند. در دو سال اول زندگی پاها 40 درصد رشد می کنند و در 8 سالگی 50 درصد درازتر از دو سالگی می شوند. به این ترتیب پاهای کودک ابتدا آهسته تر از دستهای او رشد می کنند. در دوره نوجوانی اندازه پاها نسبت به زمان تولد چهار و پس از بلوغ پنج برابر می شود. تا دوران بلوغ پاهای کودک لاغرند اما چون از سرعت افزایش طول پاها کم می شود عضلات پا رشد می کنند و در نتیجه، پاها چاق می شوند و تغییر شکل کامل پیدا می کنند.
دست ها و پاهای نوزاد بسیار ظریف و لاغرند و او نمی تواند آنها را بکار ببرد مگر هنگامی که استخوانها و عضلات آنها رشد و نمو کنند. دست کودک با دست فرد بالغ نه تنها از لحاظ اندازه بلکه از نظر شکل نیز متفاوت است. انگشتان کودک نیز به سبب کندی رشد استخوان های آنها بسیار کوتاه هستند. در دوران بلوغ به سرعت رشد می کنند و بزرگ می شوند و در 14 تا 15 سالگی به حداکثر رشد خود می رسند. پا نیز مانند دست در دوران طفولیت به کندی رشد می کند و بزرگ می شود ولی در دوران بلوغ رشد سریعی دارد و تقریباً همزمان با دست به بیشترین زندگی خود می رسد. در دوران کودکی پاها از لحاظ بزرگی و شکل متفاوتند. پاهای پسران غالباً از پاهای دختران بزرگترند. میان بزرگی پای فرد و بلندی قد او رابطه مستقیم وجود دارد.
تغییرات اندامهای درونی
افزایش قد و وزن کودک طی سالهای رشد و نمو تنها نتیجه رشد و تکامل استخوانها، عضلات و بافت های چربی نیست، بلکه همه اعضای درونی بدن در ارتباط با تنفس، گردش خون، و گوارش نیز در این دوره با سرعت زیاد رشد می کنند و همین رشد و نمو در افزایش وزن کودک موثر است. توضیح مختصری از چگونگی رشد و تکامل دستگاههای تنفس، گردش خون و گوارش نشان خواهد داد که این تفاوتهای رشد و تکاملی چه موقع پیدا می شوند.دستگاه تنفس
ریه ها هنگام تولد کوچکند و به ترتیبی که دور سینه در این سن کوچکتر از دور سر است. در دو سالگی دور سینه و دور سر یکسان می شوند. در 15 سالگی نسبت دور سینه به دور سر 3 به 2 و هنگام بلوغ 5 به 3 است. سینه در 12 تا 13 سالگی به شکل نهایی خود می رسد و از آن پس، فقط اندازه آن تغییر می یابد. در سالهای نوجوانی بر وزن و بزرگی ریه ها افزوده و تا پایان نوجوانی ادامه دارد.به دنبال رشد و نمو ریه ها بر توانش تنفس افزوده می شود. این وضع را، بویژه در دوره پیش از بلوغ می توان دید. تنفس، در این هنگام آرام تر و عمیق تر، و منظم تر می شود. هر چند میزان تنفس از تولد تا سرتاسر دوران بلوغ به تدریج کاهش می یابد لکن بیشترین کاهش در دو سال اول زندگی رخ می دهد. تقریباً در سراسر عمر میزان تنفس در پسران و دختران یکسان است. دختران در 17 سالگی از این لحاظ به مرحله نهایی می رسند در حالی که تنفس پسران چند سال پس از آنها کامل می شود.
دستگاه گردش خون
قلب هنگام تولد در درون سینه اندکی بالاتر از محل معمولی و بیشتر به شکل افقی قرار دارد و نسبت به وزن و حجم بدن از همه اوقات دیگر سنگین تر و بزرگتر است. پیش از آغاز دوره نوجوانی نسبت وزن آن به بدن کمتر از هر وقت دیگر است در حالی که طی دوران نوجوانی این نسبت رفته رفته افزایش می یابد. در دوران نوجوانی بزرگی و تعداد بافت های قلب افزایش و تکامل پیدا می کند. در اوایل طفولیت قلب کوچک است در حالی که سیاهرگ ها و شریان بزرگ هستند. در دوران نوجوانی وضع کاملاً برعکس است، سیاه رگها در کودکی کوچکتر از شریانها هستند. رگها در دوران نوجوانی رشد و نمو می کنند و دیوارهای قلب ضخیم تر و محکم تر می شوند. پیدایش تغییرات در قلب و رگها در سالهای رشد و نمو موجب تغییر فشار خون، تعداد ضربان نبض و حرارت بدن می شود.در دوران کودکی فشار خون کم است ولی به تدریج افزایش می یابد. فشار خون دختران و پسران در دوران کودکی یکسان است لکن از 10 تا 13 سالگی فشار خون دختران از پسران بیشتر می شود در حالی که پس از این سن، این نسبت به عکس می شود. ضربان نبض در سالهای نخستین زندگی 120 تا 140 ضربه در دقیقه است در صورتی که در افراد بالغ و سالم به 72 ضربه می رسد.
هنگام تولد ضربان نبض دختران بیشتر از پسران است. از 2 تا 10 سالگی تعداد ضربان آنها با هم برابر می شود. از 10 سالگی ضربان نبض پسران با سرعت بیشتری کاهش می یابد و این جریان تا 18 سالگی ادامه دارد. در هنگام بلوغ و کمال، ضربان نبض دختران اندکی سریع تر و منظم تر از ضربان نبض پسران است. حرارت بدن کودکان تغییرپذیر است چنانکه معمولاً حرارت بدن صبح ها کمتر از بعدازظهر و شب است. حرارت بدن دختران و پسران تا 13 سالگی کاهش پیدا می کند. پس از 13 سالگی کاهش حرارت بدن پسران ادامه دارد در صورتی که حرارت بدن دختران تقریباً ثابت می ماند.
دستگاه گوارش
در نوزاد آدمی معده «لوله مانند» و دارای ظرفیت کمی است. در این موقع، معده سی گرم ظرفیت دارد در حالی که ظرفیت آن پس از دو هفته به 75 گرم و در پایان نخستین ماه به 90 گرم می رسد. معده کودک با معده انسان بالغ و کامل که کیسه مانند است هم از نظر گنجایش و هم از لحاظ سرعت تخلیه تفاوت دارد. معده کودک به موجب موقعیت موربی که دارد به سرعت خالی می شود. ظرفیت معده کودکان در سالهای دبستانیکودکان به مراتب بیش از بزرگسالان نیرو مصرف می کنند و بنابراین به نسبت بزرگی بدن خود بیش از افراد بالغ به غذا نیازمندند. این امر به ویژه در مورد پسران شایان توجه است زیرا فعالیت ایشان بیشتر از دختران است. بیشتر کودکان در فاصله بین دو غذا باید مقدار کمی چیز بخورند و گرنه خسته می شوند و نیروی خود را از دست می دهند.
شرایط سلامت و تندرستی
تندرستی و سلامت مطلوب نه تنها برای رشد و نمو طبیعی و بهنجار بلکه برای فعالیت طبیعی و بهنجار نیز ضروری و اصل است. کودک محروم از تندرستی، حتی اگر عملاً بیمار هم نباشد در رشد و نمو ذهنی و بدنی عقب مانده خواهد شد. بیماری در دوران کودکی رفتار و گرایش های کودک را تحت تأثیر قرار می دهد. ثابت شده است که بیماری سخت و مداوم در گرایش کودک نسبت به شخص خود موثر است و این نیز به نوبه ی خود، در کیفیت رفتار او در تمام جنبه های زندگی او اثر می گذارد. بیماریهایی که فعالیت های بدنی کودک را مختل می سازند بدون شک، در شخصیت او نیز تأثیر خواهند گذاشت.شرایط سلامت در کودکی به احتمال زیاد، به وضع اجتماعی/ اقتصادی خانواده بستگی دارد. معمولاً فقدان شرایط تندرستی و سلامت خوب در کودکان خانواده های مستمند دیده می شود. وضع اجتماعی/ اقتصادی خانواده در کیفیت تغذیه کودک در سالهای رشد و نمو اثر می گذارد و این نیز با سلامتی کودک رابطه نزدیک دارد. در مقایسه ای که میان گروهی از کودکان بهره مند از تغذیه خوب و درست و کودکان محروم از آن بعمل آمده روشن شد که گروه اول از لحاظ بدنی، وضع تحصیلی و بویژه سازگاری اجتماعی برتری دارند. کودک برخوردار از تندرستی و بهداشت همه جانبه نه تنها در ظاهرش بلکه در کم و کیف رفتارش نیز موفقیت نشان می دهد. برعکس، کودکان محروم از تندرستی نه تنها ظاهر مطلوب ندارند بلکه فاقد انرژی هم هستند، فعالیت اندکی دارند و به تنش های عاطفی گرفتارند. بعضی از خصایص کودک سالم و تندرست عبارتند از: چهره حاکی از خوشبختی و شادی، خنده فراوان، چشمان روشن و درخشان و علاقه مند، پوست صاف، شکل خوب، عضلات متعادل و مطبوع، و ستون فقرات مستقیم.
بیماریهای متداول دوران کودکی
اگرچه کودکان ممکن است به تمام بیماریها مبتلا شوند اما بیماریهایی وجود دارند که بیشتر در دوران کودکی ظاهر می شوند. سرماخوردگی و سینه درد معمولی ترین بیماری ها در تمام سالهای عمر است. بیماری های واگیر مانند سرخک و آبله مرغان در سالهای دبستانی بسیار دیده می شوند. سل، بیماریهای قلب، تب، رماتیسم و سرطان کمتر در دوران کودکی پیش می آیند.بیماریهای خیالی
بدون شک، هر کودک گاهگاه برای رهایی از تنبیهی که حق اوست (و یا انجام دادن تکلیف ناخوشایند) به بیمار مصلحتی مبتلا می شود. اینکه آیا علیلی و ضعف مزمن خیالی تا اندازه ای در دوران کودکی و نوجوانی وجود دارد هنوز کاملاً مشخص نشده است. ولی احساس اینگونه ناراحتی های خیالی، بدون تردید در دوران نوجوانی بیشتر از کودکی پیش می آید. بیشتر ناراحتی های بدنی مانند بی اشتهایی، بی اختیاری در نگهداری و کنترل ادرار و تنگی نفس غالباً نتیجه کیفیت رابطه بین کودک و والدین و تعبیر و تفسیر کودک از این رابطه هستند.آثار بیماری
اینکه بیماری چه اثرهایی در رشد و نمو بدنی دارد به شدت، طول و ماهیت بیماری بستگی دارد. بیماری هرچه کوچک و آرام هم که باشد از وزن کودک می کاهد. بیماری سخت و طولانی ممکن است در رشد قد کودک اختلالی بوجود آورد. اثر بیماریهای معمولی را نمی توان در اطفال سنجید. ممکن است آثار موقت و زودگذر از بیماری به جای بمانند لکن روی هم رفته بین رشد و نمو کودکانی که پی در پی بیمار می شوند با آنهایی که تقریباً هیچ بیمار نمی شوند اختلاف شایان توجهی دیده نمی شود.شکی نیست که بیماری طولانی در فعالیت تحصیلی کودک اثر منفی می گذارد و هر قدر بیماری طولانی تر و شدیدتر باشد اثرش نامطلوب تر خواهد بود. حتی ممکن است یک بیماری آغاز و منشأ دشواری های رفتاری در کودکان شود. بسیاری از کودکان که در دوران بیماری مورد توجه خاص بوده اند پس از بهبودی بسیار پرتوقع می شوند. بیماری های خاصی از قبیل سینه پهلو، مالاریا، کم خونی مضر، بیماری قند، یا فلج اطفال ممکن است تغییراتی را در شخصیت کودک ایجاد کنند. باید توجه داشته که در این گونه موارد تنها نوع و خود بیماری مسئول پیدایش تغییر در شخصیت نیست بلکه علت عمده و اساسی این است که کودک بیمار بیش از اندازه مورد محبت خاص قرار می گیرد و برای مدتی از فعالیت های روزمره دور می ماند چنانچه بیماری چندین ماه طول بکشد کودک نه تنها از لحاظ بدن بلکه رفتارش نیز غیرعادی می شود و سازگاری او با همبازیهای قبلی نیز برایش دشوار می شود و در نتیجه، ممکن است این کودک از لحاظ اجتماعی رفتار نامطلوبی از خود نشان دهد.
نقص های بدنی
طبیعی است که نقص های بدنی به هر شکل و هرچه ناچیز هم باشند فعالیت کودک را محدود می سازند. میزان اثر نقص بدنی یا عضوی به عوامل زیر بستگی دارد:کیفیت و شدت و نوع نقص.
سن کودک.
میزان محدودیت فعالیت های کودک.
واکنش والدین، معلم و همسالان نسبت به این نقص.
مثلاً ابتلا به رماتیسم که باعث ضعف قلب کودک می شود و به مداوای طولانی نیاز دارد و مدتها کودک نمی تواند در بازیهای کودکان دیگر شرکت کند از ضعف بینایی، که با استفاده از عینک برطرف می شود مسلماً شدیدتر است.
متداول ترین انواع نقص عضوی در کودکان عبارتند از: لکنت زبان، ضعف بینایی و شنوایی، دشواری های عصبی، ناراحتی های قلبی، عیب های بدنی مانند قوزی، کم و زیادی انگشتان، چپی چشم، آثار زخم سوختگی و ... بعضی از نقص های بدنی مادرزادی است و برخی در اثر بیماری و تصادفات پیدا می شود. تعداد و شدت نقص های بدنی یا عضوی در کودکان مبتلا متفاوت است. مثلاً پسران بیش از دختران نقص بدنی دارند. فلج کودکان غالباً در خانواده های فقیر دیده می شود. همچنین، بعضی از این نقایص در سالهای معینی از زندگی بیشتر پیدا می شوند. چنانکه کودکان پیش از شش سالگی بیشتر دچار فلج اطفال می شوند تا بعد از آن، با بالا رفتن سن بعضی از نقص ها مانند اشکال در شنوایی و سخن گویی رو به کاهش می رود، برعکس نقص هایی مانند نقص بینایی و ضعف قلب با افزایش سن شدیدتر می شوند.
وضع رشد و تکاملی کودکی که از نقص های بدنی رنج می برد معمولاً پایین تر از کودکان سالم است. مثلاً کودکان نابینا کندتر از کودکان بینا به راه می افتند و غذا می خورند زیرا آنها ناگزیرند همکاری گوش و دست را جانشین همکاری چشم و دست کنند. و نیز مراقبت خاص بیشتر والدین از این گونه کودکان یکی دیگر از موانع است. نقص بدنی غالباً موفقیت تحصیلی کودک را مختل می سازد. و نیز سبب می شود که کودک نتواند با همسالانش بازی کند و در نتیجه سازگاری اجتماعی او مختل می شود. بعلاوه این تصور را پیدا می کند که دیگران او را دوست ندارند و این نیز به نقص روان شناختی مهم یعنی خجالت کشیدن و احساس حقارت منجر می شود.
رشد قد و افزایش وزن
رشد قد و افزایش وزن تقریباً به موازات یکدیگر پیش می روند یعنی اگر رشد قد کند و آرام باشد رشد وزن نیز کند خواهد بود و چنانچه رشد قد سریع باشد افزایش وزن نیز سریع می شود. ولی باید توجه داشت که رشد قد از هنگام تولد تا مرحله بلوغ کمتر از افزایش وزن است. از تحقیقات در این مورد چنین برمی آید که قد آدمی هنگام بلوغ 3 برابر زمان تولد است در حالی که وزن او بیست برابر می شود.رشد قد
اگرچه کودکان همسال از لحاظ قد متفاوتند با این وجود، الگوی رشد و تکاملی برای همه ی کودکان یکسان است. قد نوزاد هنگام تولد 40 تا 45 سانتی متر است. در طی دو سال اول قد به سرعت فزونی می یابد. پس از چهار ماه اول قد نوزاد به طور متوسط از 57 تا 60 در هشت ماهگی 65 تا 68 و در یک سالگی 68 تا 73 سانتی متر می شود. در دو سالگی قد او به 78 تا 83 سانتی متر افزایش می یابد و در 5 سالگی قدش دو برابر یعنی حدود 90 سانتی متر می شود. از 5 سالگی تا آغاز نوجوانی رشد کندتر می شود.در 12 سالگی قد کودکان
افزایش وزن
در میان کودکان همسال از لحاظ وزن بیشتر از قد اختلاف وجود دارد حد متوسط وزن نوزادان هنگام تولد از 3 تا 4 کیلوست ولی وزن بعضی از نوزادانوزن هر کودک به نوع ساخت بدنش بستگی دارد. هرچند ساخت بدنی آدمی انواع گوناگونی دارد ولی آنها را می توان به طور تقریبی به سه نوع کلی طبقه بندی کرد:
چاق، یعنی بدنی که بیش از حد چربی در آن جمع شده است.
متوسط، یعنی بدنی که قوی و محکم است.
لاغر، یعنی بدنی که بلند و ظریف است و عضلات و استخوانهای لاغر و ظریف دارد.
پیش از آنکه بخواهیم بگوییم وزن کودکی معمولی است یا نه، باید نوع ساخت بدنی او را مورد توجه قرار دهیم. مثلاً هنگامی که دو فرد چاق و لاغر هم قد را با هم مقایسه کنیم شخص چاق باید دارای وزن بیشتری باشد. برای پی بردن به وزن طبیعی کودک بهتر است قد و ضخامت عضلات پای او را در نظر بگیریم.
بسیاری از کودکان تنومندند یعنی وزنشان در مقایسه با قد بیشتر از حد متوسط است. کمتر اتفاق می افتد که این زیادی وزن معلول وضع کارکرد غدد باشد بلکه غالباً نتیجه عوامل روان شناختی از قبیل احساس مطرود بودن یا احساس نقص و حقارت است. تغذیه غیربهداشتی و همچنین عوامل توارث نیز گاهی منشأ تنومندی می شوند.
عوامل و شرایط موثر در تفاوتهای اندازه بدن
از آنچه گفته شد می توان دریافت که افراد بشر اندازه های بدنی متفاوتی دارند که این تفاوت ها را می توان معلول عوامل زیر دانست:1. آثار خانواده
آثار خانواده در فرد (کودک و نوجوان) موروثی و محیطی هستند. عوامل ژنی (زیستی) سبب می شوند بعضی از کودکان چاق تر و سنگین وزن تر از کودکان دیگر شوند. محیط کمک می کند که استعدادهای ذاتی ظاهر و شکوفا شوند و به حد مطلوب خود برسند. به طور متوسط محیط در وزن کودک بیش از قد او اثر می گذارد.2. تغذیه
کودک بهره مند از تغذیه خوب از اندازه بدنی مطلوبی برخوردار خواهد بود و زودتر از کودکان محروم از آن به بلوغ خواهد رسید. فقر غذایی در دوران بلوغ مانع از این خواهد شد که استعدادهای ذاتی شخص به حد کمال رشد کنند.3. اختلال های عاطفی
اختلال های عاطفی پایدار به افزایش تولید ترشحات غدد آدرنال منجر می شود و آن نیز مانع تولید هورمون لازم برای نمو مغز می شود. به این ترتیب، رشد و نمو کودک به تعویق می افتد.4. جنس
جز سالهای 12 تا 15 معمولاً پسران بلندتر و سنگین تر از دختران هستند. اختلاف در وزن پس از بلوغ جنسی به پر وزنی استخوان ها و عضلات پسران مربوط است.5. نژاد
ممکن است اختلاف در اندازه بدن به زمینه قومی و نژادی وابسته باشد.6. هوش
در صورت برابری سایر شرایط، کودکان باهوش بلندتر و سنگین تر از کودکان کم هوش هستند. همچنین کودکان برخوردار از پیشرفت آموزشی برتر بلندتر و سنگین ترند.7. وضع اجتماعی اقتصادی
معمولاً کودکان محروم از وضع اجتماعی اقتصادی مطلوب، از سایر کودکان کوچک ترند.8. بهداشت و تندرستی
کودکان برخوردار از تندرستی و بهداشت خوب که کمتر بیمار می شوند بزرگ ترند.9. کارکرد غدد داخلی
کارکرد بهنجار غدد درون ریز اندازه بدنی طبیعی را سبب می شود. برعکس وجود نقص در ترشحات (هورمون ها) به کوتولوگی (dwarfism) می انجامد.10. عوامل پیش از تولد
شرایط نامساعد پیش از تولد از قبیل سوء تغذیه، فشار روانی و زیاده روی مادر در سیگار کشیدن در رشد و نمو سالهای پس از تولد آثار منفی می گذارند.11. ساخت بدن
ساخت بدن: کشیده تنی، ستبرتنی، و فربه تنی در اندازه کودکان اثر خواهد گذاشت، مثلاً کودکان ستبرتن بلندتر از کودکان فربه تن به نظر می رسند(1).خطرات رشد و تکامل بدنی
همه تحقیقات مربوط به خطرات رشد وتکامل بدنی اهمیت روان شناختی(روانی) آنها را مورد تأکید قرار می دهند و حتی خطرهای روان شناختی را مهمتر از نقصهای بدنی می خوانند.خطرهای روان شناختی مهم رشد و تکامل بدنی از این قرارند:
مرگ و میر
محرومیت از رشد و نمو بدنی طبیعی احتمال مرگ و میر در نخستین سال زندگی را افزایش می دهد. دو هفته اول پس از تولد بیش از همیشه خطرناک است. چنانکهبیماری
بعضی از بیماری ها مانند بیماری های تنفسی و گوارشی در دوران بچگی عمومیت دارند و بعضی نیز بین سالهای 3 تا 6 یا 8 سالگی در کودکان پیدا می شوند از قبیل سرخجه و اوریون. همه این بیماری ها موجب ناراحتی کودک می شوند.بیماری ها اعم از بدنی یا روان شناختی به پیدایش تغییری در رشد و نمو، رفتار، گرایش ها و شخصیت می شوند: و تأثیر آنها صرف نظر از شدید و ضعیف بودن یا کوتاه مدت و بلندمدت بودن شان عمدتاً به گرایش های کودک نسبت به آن بیماری ها بستگی دارد.
آثار عمومی بیماری را می توان چنین خلاصه کرد:
رشد و نمو بدنی
بیماری های موقت به ندرت روی رشد و نمو بچه اثر می گذارند ولی بیماری های مزمن یا مداوم ممکن است روی رشد و نمو کودک اثر بگذارند و آن را به تعویق اندازند. البته اگر بیماریها با کاهش موقت وزن همراه باشند.آثار بعدی
به سبب عدم فعالیت در دوران بیماری عضلات بدن هماهنگی خود را از دست می دهند و شخص به زودی خسته می شود.تهییج پذیری
بیماری طبعاً تعادل حیاتی را به هم می زند و این نیز هیجان پذیری شخص را افزایش می دهد و او معمولاً زودتر و بیشتر از اوقات سلامت هیجانی می شود و اضطراب پیدا می کند.رفتار اجتماعی
کودکانی که به سبب بیماری از همگان خود جدا می شوند و ناگزیرند مدت طولانی در خانه باشند به موقع نمی توانند رفتار اجتماعی مطلوب را بیاموزند و گاهی ممکن است نسبت به اهمیت و ارزش خود گرایش نامساعد پیدا کنند.محدودیت فعالیت
کودک بیمار ناگزیر است استراحت کند و این نیز موجب محدودیت فعالیت های او خواهد شد و این هم طبعاً به ناکامی خواهد انجامید.کار مدرسه
در صورتی که کودک در سن مدرسه باشد بیماری سبب خواهد شد که او از مدرسه غیبت کند و از کمک و راهنمایی های معلمان محروم شود.دشواری های رفتار
بعضی از بیماری ها سرآغاز مسائل سازگاری اجتماعی هستند زیرا به روابط اجتماعی شخص لطمه می زنند.اختلال شخصیت
مخصوصاً بیماریهای حساسیت (آلرژی)، آسم و قند به شخصیت فرد لطمه می زنند زیرا مزمن هستند. اینگونه بیماریها غالباً به مشکلات عاطفی و وابستگی منجر می شوند. حتی بیماری موقت شدید نیز ممکن است به اختلال شخصیت بینجامد.نقایص بدنی
نقص های بدنی، ممکن است موروثی باشند یا محیط نامساعد پیش از تولد آنها را به وجود آورند، یا نتیجه صدمات دوران تولد باشند. بعضی از نقایص بدنی معلول بیماریها یا حوادث و سوانح هستند. بعضی نیز از قبیل لکنت زبان اساساً روان تنی، روانی یا عاطفی هستند.آثار نقایص بدنی
نقص های بدنی طبعاً آثار گوناگونی در کودک خواهند گذاشت که معروف ترین این آثار عبارتند از:پایین ماندن سطح رشد و نمو از اندازه طبیعی.
احتمال عقب ماندگی درسی و ناکامی در انجام دادن به موقع تکالیف مدرسه.
محرومیت از بازی های مورد علاقه به سبب نداشتن مهارت های لازم.
محرومت از فرصت های لازم برای سازگاری های اجتماعی.
محرومیت از رشد الگوهای مساعد و سالم شخصیت و احتمال گرفتاری به عقده حقارت.
مواجه شدن با مشکلات سازگاری با همسالان.
سوء تغذیه
سوء تغذیه معمولاً معلول فقر است اما غالباً از عادتهای بد غذا خوردن نتیجه می شود که به نادانی یا بی توجهی والدین به تغذیه خوب، و نوع غذاها برمی گردد. همچنین، فشار عاطفی کودک را از خوب غذا خوردن محروم می کند و تعادل حیاتی او را به هم می زند. سوء تغذیه مخصوصاً در دوران نخستین سالهای زندگی و تکوین و رشد سریع سلولهای مغزی بسیار خطرناک است. سوء تغذیه ممکن است به اختلالات ساختی و سوخت و سازی (متابولیک) در دستگاه عصبی مرکزی بینجامد و توانش ها و عملکرد آن را محدود کند.آثار سوء تغذیه
در کودکان محروم از تغذیه خوب آثار زیر را مشاهده می کنیم:اختلال در ساخت بدن از قبیل لاغری یا چاقی افراطی.
اختلال در سطح انرژی.
افزایش آمادگی برای بیماریهای گوناگون.
تهییج پذیری عاطفی.
اختلال شخصیت از قبیل افسردگی، تحریک پذیری و محرومیت از استقلال.
کاهش توانایی های هوشی، سوء تغذیه در سالهای اول زندگی به کاهش توانایی های هوشی منجر می شود و در سنین بالا روی توانایی های یادگیری اثر می گذارد.
تغییر نامطلوب وضع ظاهر، سوء تغذیه شخص را از سلامت محروم می کند مثلاً رنگ پوست بدن زرد می شود، چشمان تار به نظر می رسند، بدن سست و شل است، بدن خم می شود، دندانها ناراحت و کم دوام می شوند و ...
اختلال در تعادل حیاتی
یکی دیگر از خطرات رشد و تکامل بدنی پیدایش اختلال در تعادل حیاتی است که از شرایط نامساعد بدنی و روان شناختی ناشی می شود. اختلالهای غده ای که معمولاً در مواقع رشد و نمو سریع بدنی پیدا می شوند، از سرعت طبیعی رشد و تکامل می کاهند. هرگونه بیماری، هرچند موقت باشد، تعادل حیاتی را به هم می زند.علت های روان شناختی که موجب اختلال تعادل حیاتی می شوند اساساً هیجانی و عاطفی هستند. زیرا حالات عاطفی ناگوار کارکرد غده های داخلی را مختل می کنند و آن نیز به اختلال تعادل حیاتی منجر می شود.
سوانح و حوادث
سوانح و حوادثی از قبیل قطع شدن عضوی، ضربات، افتادنها غالباً خطرناکند و آثار همیشگی از خود بجا می گذارند.پی نوشت ها :
1. Hurloch, Elizabeth B. (1987): Child Development U.S.A. P.111 (با اندکی تصرف)
منبع مقاله :
شعاری نژاد، علی اکبر؛ (1385)، روان شناسی رشد، تهران: نشر اطلاعات، چاپ نوزدهم 1388
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}